گاهی می‌گفت، «من که این طوری نیستم»، انگاری که نویسنده راجع به او نوشته بود. کم‌کم یک چیزهایی از او دستگیرم می‌شد. «حالا همدردی می‌توانست بدترین چیزی باشد که در کلامی یا نگاهی ابراز می‌شد. همدردها را یا پس می‌زدم یا دور می‌زدم. آخر نیاز داشتم حس کنم آنچه از سر می‌گذرانم فهم‌ناپذیر و ارتباط‌ناپذیر است؛ ازاین‌رو فقط وحشت معنی‌دار و واقعی به‌نظر می‌رسید.

حل کردن جدول کلمات را کنار گذاشته بود. از چسباندن عکس‌ها در آلبوم‌ها صرف‌نظر کرده بود؛ فقط آنها را یک گوشه‌ای جمع می‌کرد. یک لینک برای تعیین رمز عبور جدید به آدرس ایمیل شما ارسال می‌شود. دیگه وقتشه سفارشتونو اینترنتی ثبت کنید و برای زمان و سرمایه خودتون صرفه جویی کنید. در یکی از آخرین فیلم‌های جیمزباند، کسی از او می‌پرسد آیا دشمنی را که از نرده‌های پلکان پرت کرد، پایین، مرده است یا نه. جواب او ـ «بیا امیدوار باشیم که این‌طور باشد» ــ مرا به خنده‌ای توأم با آرامش وامی‌داشت.

یه کتابفروشی نُقلی و جمع و جور تو سبزوارِ که میخوایم کتاباشو با همه مردم ایران به اشتراک بذاریم. این تعریفیه که از رومی تو ذهنمون هست و تا همه‌ی خوره کتابای ایران ما رو نشناسن بی خیالش نمیشیم. فقط کافیه چند دقیقه توی رومی بگردی تا باهاش رفیق بشی. پس از تحویل کتاب حتما از طریق انتهای سایت قسمت پیشنهاد و انتقادات نظر خود را ثبت کنید. نه چیزی جمع می‌کرد نه چیزی را عوض بدل می‌کرد.

گیسوم سامانۀ سفارش و پیگیری تهیۀ کتابه. شما سفارش میدین و ما اگر کتاب رو داشتیم یا تونستیم پیدا کنیم، شرایط خرید کتاب رو براتون فراهم می‌کنیم. نسبت به شوهرش باگذشت شد، مرد که سر صحبت را باز می‌کرد، می‌گذاشت حرفش را بزند؛ … تنوع کتاب‌ها فوق‌العاده‌ست و همیشه می‌تونم کتاب مورد نظرم رو پیدا کنم. این کتاب به دوستداران کتاب‌هایی با موضوع رشد و توسعهٔ فردی پیشنهاد می‌شود.

سیاستمدارها در جهان دیگری زندگی می‌کردند. سوال که ازشان می‌پرسیدی، جواب نمی‌دادند، صرفاً مواضع‌شان را صورت‌بندی می‌کردند. «به هر حال در مورد خیلی چیزها نمی‌شود حرفی بزنی.» سیاست فقط به اموری می‌پرداخت که می‌شود در موردشان حرف زد؛ مابقی به گردن خودت می‌ا‌فتاد یا اینکه به امان خدا رهایش می‌کردی. ادبیات یادش نداد تا به فکر خودش بیفتد، بلکه حالی‌اش کرد که خیلی دیر شده، از کجا می‌شد برای خودش کسی باشد. حالا، دست‌بالاش، تا حدی به خودش می‌رسید، و گاه‌ و بی‌گاه، بعد از خرید خودش را به یک فنجان در پیاله‌فروشی مهمان می‌کرد و کمتر نگران آن بود که مردم چه خیال می‌کنند.

کتاب الکترونیکی «از غم بال درآوردن» نوشتهٔ پتر هانتکه با ترجمهٔ پویا رفویی در انتشارات ناهید چاپ شده است. کتاب از غم بال درآوردن به تجزیه و تحلیل عمیق احساسات و واکنش‌های انسانی در قبال مرگ و اندوه می‌پردازد. »، اثر پیتر هاندکه، با ترجمه‌ی خوب پویا رفویی. نویسنده خودکشی کردن مادرش را خیلی رک و پوست کنده و بی‌پرده واکاوی می‌کند و در معرض نگاه و قضاوت مخاطبانش قرار می‌دهد. بلکه آنها نگذارند این داستان، دوباره و یا چندباره تکرار شود.

کسی که درموردش با من حرف می‌زد، دلتنگی‌ام عود می‌کرد، همه‌چیز دوباره غیرواقعی می‌شد. بااین‌حال، بی هیچ دلیلی گاهی با آدم‌ها دربارهٔ خودکشی مادرم حرف می‌زدم، منتها چنانچه جرئت می‌کردند حرفی می‌زدند، از کوره درمی‌رفتم. آنچه واقعاً از آن‌ها می‌خواستم این بود که موضوع را عوض کنند و به بهانه‌ای سربه‌سرم بگذارند. در اوایل زندگی‌اش، از هر تصوری از آینده دست کشیده بود. ازاین‌رو دومین بهارش صرفاً در حکم تجلّی رجعت تجربه‌ی ماقبل بود. کلیه حقوق متعلق به فروشگاه اینترنتی مای کتاب می باشد.

لباس مخصوصش را پوشید، پوشک‌ها را چپاند داخلش، و لباس خوابی تا روی قوزک پا پوشید، روسری را زیر چانه‌اش گره زد، و روی تخت خوابید، تشک برقی را روشن نکرد. دراز کشید و یک دست را روی دست دیگرش گذاشت. در انتهای نامه‌اش خطاب به من، گذشته از اینکه صرفاً حاوی توصیه‌هایی برای تشییع جنازه‌اش بود، نوشته بود که آرامِ آرام است، خوشحال از اینکه دست آخر آسوده به خواب می‌رود. در زندگی عمومی هیچ نقشی نداشت؛ سالی یک مرتبه خون اهدا می‌کرد و نشان اهداکننده‌ی خون را به سینه می‌زد. یک روز در رادیو به عنوان صدهزامین اهداکننده‌ی خون سال معرفی‌اش کردن و یک سبد هدیه جایزه دادند. زمان ارسالشون مثل همونی بود که توی سایت گفته بودند و پشیتبانیشون عالی بود همچنین کیفیت بسته بندی ام حرف نداشت و کتاب بدون هیچ مشکلی به دستم رسید.