خود سهروردی عنوان داشته است که منشا حکمت اشراق در ایران باستان است. او عقیده داشت که این حکمت از ایران باستان به یونان رسیده و توسط اساتید ایرانی به افلاطون رسیده و گسترش یافته است. شهاب‌الدین سهروردی با حکمت مشاء، به ویژه افکار ابن سینا نیز آشنایی کامل داشته و بدون شک، اجزایی از حکمت مشرقی و قطعاتی از کتاب «الانصاف» ابن سینا را در دسترس داشته است.

امروزه اگرچه به همت انجمن حکمت و فلسفه ایران (که اکنون با نام مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه به فعالیت خود ادامه می‌دهد) مجموعه مصنفات شیخ اشراق، یکجا چاپ شده است، اما هنوز هم احیا و بازخوانی و رواج این مکتب فلسفی ضرورت دارد؛ زیرا پژوهش در حکمت اشراق همچنان در آغاز راه خود قرار دارد. اثر حاضر، کوششی است برای گزارش، شرح و سنجش این دستگاه فلسفی که به جامعه فلسفی عرضه شده است۲. حکمت اشراقی شیخ شهاب‌الدین سهروردی ( ) یکی از مکتب‌های سه‌گانه برآمده در میان فیلسوفان مسلمان است.

خامه‌های اولیه نوشته حاضر، درس‌های استاد یزدان‌پناه است که نگارنده با همکاری برخی از محققان و زیر نظر ایشان، بر اساس آن درس‌ها و با پیاده کردن آنها، به تحقیق و نگارش مبانی سهروردی پرداخت و دستگاه فلسفی او را تنظیم و تدوین کرد۳. علاقه مندان میتوانند برای تهیه این محصول به اینجا مراجعه کنند و یا وارد سایت مرکز الهیات ایران به نشانی شوند و در قسمت فلسفه و کلام خلاصه مورد نظر خودشون رو دانلود کنند و از مابقی تدریس ها استفاده کنند. نظریه فلسفی سهروردی این بود که هستی غیر از نور چیزی نیست و هر چه در جهان است و بعد از این به وجود می‌آید نور می‌باشد. منتها بعضی از نورها رقیق است و برخی غلیظ و برخی از انوار ذرات پراکنده دارد و پاره‌ای دیگر دارای ذرات متراکم است. خیلی جالب بود و اطلاعات خوبی در اختیار خواننده قرار میدهد.زندگی نامه و شرح حال حکیم اشراق یا سهروردی که از نوابغ زمان خود بوده است.

سهروردی با گردآوری آثار مشائین به خصوص ابن سینا توانست این‌گونه از آرا مشاء را در حکمت اشراق استفاده کند. شهاب‌الدین سهروردی حکیمی مسلمان و معتقد و پایبند به ظاهر و باطن دین بوده و در فقه اسلامی کتاب نوشته است و سور قرآنی را تفسیر کرده و کتب او سرشار از آیات و روایات اسلامی است. وی دوگانه‌پرستان و پیروان مانی و مزدک را آشکارا نکوهش می‌کند.

واقعیت این است که این مکتب فلسفی در مواجهه و چالش با مکتب‌های فلسفی مشایی و کلامی و تحت تأثیر حکمت ذوقی و مشرقی ایرانیان قدیم، سقراط و افلاطون، حکمت زرتشتی، حکمت بودایی و هندی، عرفان و تصوف اسلامی و بیش از همه، ذوق سرشار وروح حقیقت‌جوی خود سهروردی بروز و ظهور یافت. امروزه اگرچه به همت انجمن حکمت و فلسفه ایران (که اکنون با نام مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه به فعالیت خود ادامه می‌دهد) مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، یکجا چاپ شده است. اما هنوز هم احیا و بازخوانی و رواج این مکتب فلسفی ضرورت دارد.

بخش سوم این اثر خود به چهار فصل معقولات ثانویه، اصالت وجود یا ماهیت، تشکیک و تشخص تقسیم شده است. در فصل اول، مباحثی مانند خاستگاه بحث معقول ثانی، تبیین سه اصطلاح، دیدگاه‌ شیخ‌الرئیس درباره معقولات ثانویه، دیدگاه بهمنیار در مورد معقولات ثانویه، دیدگاه شیخ اشراق درباره معقولات ثانویه، نقد ملاصدرا از دیدگاه شیخ اشراق، نگاهی به دو اشکال و نقض بر شیخ اشراق، دیدگاه خواجه نصیر درباره معقولات ثانویه و… فلسفه اشراق مبتنی بر روشن‌گرایی است و در مقابل فلسفه مشا که بر پایه استدلال و برداشت سنجشی است قرار دارد.

منتها بعضی از نورها رقیق است و برخی غلیظ و برخی از انوار ذرات پراکنده دارد و پاره‌ای دیگر دارای ذرات متراکم است و همان‌گونه که نورهای قوی بر ضعیف می‌تابد نورهای ضعیف هم بسوی انوار قوی تابش دارد.انسان هم از این قاعده مستثنا نیست و به دیگران می‌تابد، همان‌گونه که نورهای دیگران به او می‌تابد. به‌مناسبت اینکه از انسان به دیگران نور تابیده می‌شود انسان فیاض است و می‌تواند به دیگران نور برساند و از نور سایرین روشن شود. یحیی‌بن حَبَش، حکیمِ اشراقیِ جوان، علاوه بر عنوان «شیخ اشراق» به لقب «سهروردی» نیز شهرت جهانی دارد. وی فیلسوفی سترگ و عارفی وارسته و راوی متبحر و آشنا به منطق و اصول و ادبیات و شعر و داستان‌نویسی، ماهر در عرفان و تصوف، آن هم به طرز و طور رمز و معما، بوده است که سرانجام او را به کفر و زندقه، مخصوصاً تشیع متهم نموده، در سن سی و هشت سالگی او را شهید نمودند. یکی از شاخه معارفی که در فرهنگ شرقی- اسلامی، به‌وجود آمده و رشد و گسترش چشم‌گیری یافته است، حکمت مشایی- اشراقیِ شیخ شِهاب‌الدین سهروردی است که در سراسر جهان، مخصوصاً مغرب زمین نفوذ و سلطه جدی پیدا کرده است.

بااین‌حال، این کتاب، که ابتدا با نام تأثرات اولیه نوشته شده بود، تا مدت‌ها توسط ناشران رد می‌شد و وقتی پس از ۱۷ سال به چاپ رسید، به‌جای نام آستین، نام «یک خانم» به‌عنوان نام نویسنده روی جلد به چشم می‌خورد. شهاب‌الدین سهروردی در میان یونانیان برای فیثاغورث، امپدکلس و به ویژه افلاطون، ارزش و احترام خاصی قائل بوده و افلاطون را «امام الحکمة» و پیشوای حکمای اشراق می‌داند. مقام علمی ارسطو را می‌ستاید، اما افلاطون را بسی برتر از وی می‌داند. یکی از وجوه اساسی تمایز حکمت اشراق از حکمت مشاء رابطه ماهوی آن با نور و مسایل و حقایق عرفانی است. ذوالنون مصری، سهل بن عبدالله تستری، ابو یزید بسطامی، حسین بن منصور حلاج و ابوسعید ابی الخیر از جمله عارفانی هستند که سهروردی از آن‌ها تأثیر پذیرفته‌است. نظریه فلسفی سهروردی این بود که هستی غیر از نور چیزی نیست و هرچه در جهان است و بعد از این به وجود می‌آید نور است، لذا جهان جز اشراق نمی‌باشد.