در همان دوران به دولتآبادی پیشنهاد شد که در دانشگاه میشیگان آمریکا بورسیه تحصیلی بگیرد و کتاب خود را به زبان انگلیسی برگرداند و به او اطمینان داده شد که درصورت ترجمه، حتما خواهد توانست نوبل را از آن خود کند. کلیدر نام کوهی است که حوادث داستان در دامنههای آن اتفاق میافتد. کلیدر، برشی است زمانی و مکانی از بینشها، نگرشها و سرخوردگیهای ایلیاتیهای چادرنشین و رابطه آنان با روستائیان، شهرنشینان، حکومت و همچنین طرح خصومتها، عشق ورزیها و آداب و رسوم قومی آنان. ترسیم روابط ظالمانه ارباب و رعیت و بیان دردها و رنج هایشان.
فشار روانی زیاد موجب میشود او مأمورین نظمیه را به قتل برساند. محمود دولت آبادی رمان کلیدر را بین سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ نوشت. این رمان داستان یک خانوادۀ کُرد ایرانی است که مجبور میشوند به سبزوار خراسان کوچ کنند.
کلیدر رمان پرحجمی است و خواندنش قاعدتا برای حرفهایها هم بیش از یک ماه طول میکشد. با اینحال روایت سرراست و سادهی دولتآبادی و انسجامی که داستان در طول جلدهای مختلف دارد باعث می شود تا خواننده دچار مشکلی در فهم داستان و روابط علی و معلولی ماجراها نشود. به محمود دولتآبادی به خاطر فعالیت ادبی و آثار فاخرش نشان «لژیون دونور» فرانسه اهدا شده است.
اولین رمان در این لیست در جستجوی زمان از دست رفته مارسل پروست است. صفحهبهصفحه و گامبهگام، راه خویش را به سوی شناخت این شخصیّتها میگشودم که فهمیدم اگرچه رابطهٔ اسمی میان آنها تمام و کمال است، امّا پیوستگی و بستگی آنهاست که نشان میدهد واقعا چیستند و کیستند. نگاهم را میدوختم به مارال، گل محمد، زیور، ستار، قدیر، و قربان بلوچ، و از خود میپرسیدم اینها کیستند؟ و مهمّتر از همه، چه عاملی چیستی و چونی آنان را رقم میزند. این سئوال دوگانه که، در پس پشت هویّت اسمیشان، کیستند این شخصیّتها، و چیست آنکه بود و نمودشان را شکل میدهد، بیاندازه مهمتر از روابط قبیلهای آنهاست.
البته این دستهبندی بیشتر سینمایی است اما در ادبیات داستانی هم مصداق دارد. رمان کلیدر نیز شخصیتهایی در این سه دستهبندی دارد.اما مهمترین شخصیت رمان کلیدر همان گل محمد است که دولتآبادی آن را بر اساس یک داستان واقعی نوشته است. مثلا شخصیت جانعمو بازنمایی ویژگی تهور و شجاعت گل محمد و مادرش بلقیس نیز بازنمود ویژگیهای غیرتمندانه و حماسی شخصیت گلمحمد است. کلیدر نام یک کوه و روستا در شمال شرقی ایران مابین شهرهای سبزوار، نیشابور و قوچان در خراسان است.
تقریبا در قلم هیچکدام از نویسندگان ایرانی دیگر نمیتوانید چنین ظرافتی را پیدا کنید. گلمحمد پس از پیدا شدن توسط مامورین امنیه، به جرم قتل به زندان میافتد و پس از آزادی توسط ستارخان، وارد حزب توده میشود. آزادی او از زندان با آغاز فعالیتهای سیاسی این شخصیت همراه است تا آنجا که به یکی از رهبران مهم جنبش چپ مبارزات علیه حکومت تبدیل میشود.
چندین فیلم نیز بر اساس داستانها و فیلمنامههایش ساخته شده است. محمود دولتآبادی در سال ۲۰۱۳ جایزۀ ادبی «یان میخالسکی» سوئیس را دریافت کرد و در سال ۲۰۱۴ سفیر دولت فرانسه جایزۀ «شوالیۀ ادب و هنر ایران» را در تهران به وی تقدیم کرد. محمود دولتآبادی بعد از به پایان رساندن تحصیلات مقدماتیاش به مشاغل گوناگون پرداخت و بعد به مشهد رفت و در آنجا با سینما و نمایش آشنا شد. به باور بزرگان ادب و فرهنگ، این نویسنده ادیبی برجسته است که در آثارش سعی کرده میراث گذشتۀ دوردست را حفظ کند.
در طول سالیان بهعنوان کارگردان و بازیگر کارش را ادامه داد و نوشتن را در کنار آن پیش میگرفت. بعداً در حولوحوش دهه 50 نوشتن کتاب کلیدر را آغاز کرد. دولتآبادی وقایع و تجربههای زیادی از کودکی خود قرض کرده است. با اینکه دولتآبادی بسیار نویسنده چیرهدست و قدرتمندی است و توصیفات بینظیر و شخصیتپردازی فوقالعادهای دارد اما اینگونه عمق در نوشتار تنها از تجربهای واقعی بر میآید نه تخیلات نویسندگی. کاراکترهایش کارهایی را میکنند که خود او تجربیاتش را تا حدی داشته است.
ثبت ديدگاه