کارآفرینان و صاحبان کسب و کار هم باید بدانند که اگر در زندگی و کار خود سختی کشیدهاند و با مشکلات روبرو شدهاند. قرار نیست که تا پایان زندگی این وضعیت حاکم باشد و سختیها ادامه داشته باشد. ما باید تمرکز خودمان را روی نقطه تغییرپذیر زندگی خودمان بگذاریم تا بتوانیم به راحتترین شکل ممکن آینده خودمان را متحول کنیم. وقتی افسانه شخصی خودتان را پیدا کردید ممکن است برای رسیدن به آن با مشکلات و سختیهای مختلفی روبرو شوید ولی شما حق تسلیم شدن ندارید و باید تا زمان رسیدن به هدف تلاش کنید.
شما چطور؟کتاب کیمیاگر را خواندید؟برداشت، نظر یا نقد تان را از این کتاب زیر همین پستدر قسمت دیدگاه ها و نظرات بنویسید. اگر تصمیم گرفتید موفق شوید و به تصمیم تان متعهد هستید، بدانید که شما قبل از بدست آوردن موفقیت در دنیای مادی، در ذهن تان موفق شدید. آیا چنین کتابی میتواند یک کتاب معمولی باشد؟ البته که نه…خواندن یک مهارت شیرین است. خواندن به شما کمک میکند به ذهن بزرگترین فیلسوف ها، دانشمندها، ریاضیدان ها و … بروید هرآنچه در آن اتفاق می افتد را ببینید. من دیدم که چگونه راهنماها نشانهها را در کویر میخوانند و چگونه روح کاروان و روح صحرا با هم سخن میگویند. هنگامی که ما دائماً در اطراف خود افراد مشخصی را ببینیم احساس میکنیم که آنها بخشی از زندگی ما هستند.
با ما همرا باشید تا بتوانیم تحولی شگرف در زندگی و کسب وکارمان ایجاد کنیم. آیا این ماموریت کوچکی است؟ خیر…آیا این ماموریت غیرممکن است و باید یک ابرانسان باشید تا انجامش دهید؟ خیر…آیا شما هم میتوانید ماموریتی مهم در زندگی داشته باشید؟ بله.. بله دوستان، همه مان هرآنچه را که میخواهیم، در وجودمان داریم اما یادمان میرود، کم بین هستیم و اکثرمان منفی نگر هستیم و فرصت هایی که داریم را قدر نمیدانیم.
این کتاب معتقد است قدرت ذهن و توانایی انسان ها، واقعیت زندگی را شکل میدهد و به هر چیزی که فکر میکنیم، چه خوب باشد و چه بد، عینا در زندگی ما اتفاق میافتد. سانتیاگو به خاطر علاقه شدیدی که به هدف خودش داشت هرگز کوتاه نیامد و در نهایت افسانه شخصی خودش را محقق کرد و به گنج مدفون دست یافت. که اکثریت قریب به اتفاق آنها عاشق کسب و کار خودشان بودهاند. شباهت این موضوع را با داستان سانتیاگو درک کردید؟او تصور میکرد که برای یافتن گنج خود برای به اهرام مصر برود. وقتی به اهرام مصر رسید و مکان گنج را پیدا کرد متوجه شد که گنج در همان جایی بوده است.
در واقع نویسنده در این جای داستان کتاب کیمیاگر، سعی دارد با زبان تمثیلی به ما بیاموزد که درک جهان هستی بسیار مهم و ضروری است. در نوشتهی قبلی به خلاصه رمان کیمیاگر اثر پائولو کوئلیو پرداختیم. در این نوشته قصد دارم جملات زیبای این رمان را با یکدیگر مرور کنیم. همانطور که در پست قبل گفتم، روح کلی داستان دعوت به آزاد شدن از تعلقات و وابستگیها و آغاز سفر است که در نهاد بشر وجود دارد. همچنین جملات قصار زیبایی در جای جای داستان کیمیاگر وجود دارد که حس خوبی به خواننده منتقل میکند؛ حال این جملات زیبا را یک به یک با هم مرور میکنیم. خواندن کتاب کیمیاگر را به تمام افرادی که به دنبال رویای شخصی خود و دستیابی به یک زندگی هدفمند و عرفانی هستند، توصیه میکنیم.
در میانه سفر این دو نفر به جرم جاسوس بودن دستگیر شده و به خیمه نظامیان برده میشوند. کیمیاگر موقع حرف زدن با فرمانده، خود را به عنوان راهنمای سانتیاگو جا میزند و میگوید او میتواند خودش را به باد تبدیل کند و با توانایی خود، باعث شود که اردوگاه از بین برود. سانتیاگو در راه رسیدن به افسانه شخص خودش، با دوشیزهای خوش چهره با چشمان مشکی آشنا میشود که چشمانی مشکی دارد.
ثبت ديدگاه