جالب ترین قسمت زندگی ثروتمندان این است که از شکست های زندگی خود درس گرفتند تا به این نقطه برسند. کیوساکی در کتاب خود به این نکته اشاره می‌کند که افراد وقتی برنده هستند که از شکست نترسند. برای فهمیدن این موضوع تصور کنید که هیچ آموزشی بدون شکست خوردن آن با موفقیت روبرو نمی شود. برخی که فکر می‌کردند پولدار شدن فقط با حق خوری همراه است و این کار را ناپسند می دانستند، حالا عقیده دارند که اولین قدم در بهتر شدن زندگی شان تغییر رفتار نسبت به پول است. آنها معتقدند رابرت همانند یک پدر مهربان و دلسوز با آگاهی که از مسائل مالی داشته، توانسته به بهترین شیوه فرزندان خود را برای ثروتمند شدن راهنمایی کند. هر فردی که حداقل یک مرتبه این کتاب را مطالعه کرده، آن را برای دیگران هم پیشنهاد می‌کند و در برخی موارد برای چندمین بار هم خودش آن را می خواند، تا بتواند با اعتماد و دقت بیشتری درس های کتاب را در زندگی به کار گیرد.

جالب است بدانید بیشتر افراد ثروتمند تنها به دلیل برخی از شکست هایی که در زندگی داشته اند، به این نقطه رسیده اند. اگر این شکست ها نبودند، شاید این موفقیت ها هم برای آن ها رقم نمی خورد. کیوساکی در این بخش از کتاب، دقیقاً به این نکته اشاره می کند که افراد هرگز برنده نمی شوند، زیرا همیشه در ترس از شکست هستند. حتماً آن را ملاک قرار دهید و در زندگی مالی تان از آن بهره مند شوید. از دست دادن ها و اشتباه ها سبب می شوند بیشتر یاد بگیرید، اما اگر ترس از شکست داشته باشید و با این ترس زندگی کنید، اساساً وارد بسیاری از بازی ها نخواهید شد و ناکامی تنها چیزی است که در این مواقع به آن خواهید رسید. بیشتر ما فکر می کنیم که برای کسب ثروت فقط کافی است با استعداد و توانمند باشیم.

تمام این بخش از کتاب پدر پولدار پدر بی پول اشاره به این نکته دارد که با حفظ شغلی که در آن هستید، هرچه زودتر به فکر سرمایه گذاری و کسب دارایی باشید. شما هرچه زودتر باید بدهی ها را حذف کنید، هزینه ها را پایین نگه دارید و برای جمع آوری دارایی ها به سرعت شروع به کار کنید. عادت ثروتمندان این است که ابتدا مشغول ساخت ستون دارایی های خود می شوند و سپس از درآمدهای زیاد ناشی از این ستون دارایی، تجملات زندگی شان را می سازند. این در حالی است که افراد فقیر و متوسط جامعه با استفاده از پولی که با زحمت و عرق ریختن به دست می آورند، در حال ساختن تجملات زندگی شان هستند. نویسنده توصیه می کند هزینه های ما باید از درآمدهای ناشی از سرمایه گذاری به دست بیاید، نه اینکه حقوق و درآمد خود را صرف هزینه ها کنیم. کتاب پدر پولدار، پدر بی پول نوشته رابرت کیوساکی به ما یادآوری می‌کند چون در مدرسه هوش مالی را یاد نگرفتیم پس باید خودمان به دنبال آن باشیم و تنها راه رسیدن به ثروت استقلال مالی زیاد، همین گزینه است.

وقتی کسی تلاش می‌کند یک حرفه را یاد بگیرد و سپس دنبال پول بدود، ناچار این ترس نصیب او می‌شود. البته این بخشی از واقع‌بینی است وگرنه خیلی از متخصصان بر این باور هستند که هیچ‌ وقت برای ثروتمند شدن دیر نیست. لازمه رسیدن به ثروت این است که انسان, علم ثروت را بیاموزد، وضعیت کنونی خود را به درستی ارزیابی کند، عادات درست و غلط خود را پیدا و روی رفع عادات غلط و تقویت عادات صحیح کار کند. ببینید که از شغل کنونی خود چقدر درآمد دارید؟ هزینه‌های خودتان را بنویسید تا متوجه شوید که این درآمد چه نقشی در زندگی شما دارد و چگونه می‌توان از آن بهره  برد. در تمامی این زمینه‌ها باید با واقع‌بینی وارد شوید؛ زیرا هرگونه نگرش اشتباه از رسیدن شما به درآمد مورد نظرتان جلوگیری می‌کند. Oبرای پدر بی پولم حمایت شغلی واستفاده از مزایای آن گاهی از خود شغل مهم تر بود، در حالی که پدر پولدارم به خود اتکایی کامل در مسایل مالی اعتقاد داشت.

ولی درواقع، دنیا پُر از چنین آدم هایی است و بیشترشان فقیر هستند. کمبود آن ها در هوش مالی است، استعداد جامعی برای موضوعات مالی مثل حسابداری، سرمایه گذاری و این جور موارد. نظام آموزشی ما طوری ساخته شده است که رشته های مفید مختلفی را به افراد بیاموزد، ولی هوش مالی جزو این رشته ها نیست.