از مردم معمولی تا عالمان دینی و حتی اطرافیان و نزدیکان مولانا، نتوانستند حال دگرگون او را تحمل کنند. مولانا بههمراه شمس تبریزی در رقصهای صوفیانه سماع شرکت میجست و نزدیکی به خداوند را از طریق موسیقی و رقص، تجربه میکرد. مردم که حال مولانا را درک نمیکردند، عامل این تغییر و دگرگونی را شمس تبریزی میدانستند و علیه او شورش کردند؛ چون از نظر آنها این حرکات مولانا، شایسته یک عالم دینی گرانقدر و شهیر نبود. شمس تبریزی تلاش میکرد مولانا را که به ظواهر دین آراسته بود از خود تهی کرده و درون او را غنا بخشد.
پدر او مولانا محمد بن حسین، خطیبی معروف به بهاءالدین ولد و سلطان العلما، از بزرگان صوفیه و مردی عارف بود و نسبت خرقه ی او به احمد غزالی می رسید. سلطان العلما احتمالا در سال 610 قمری، همزمان با هجوم چنگیزخان از بلخ کوچ کرد و سوگند یاد کرد که تا محمد خوارزمشاه بر تخت نشسته، به شهر خویش بازنگردد. داستان ملاقات شمس و مولانا، داستانی عرفانی، عاشقانه و مرمروز است که هنوز با گذشت صدها سال، جوانب مختلف آن سربهمهر باقی مانده است. مولانا جلالالدین محمد بلخی رومی، یکی از بزرگترین شاعران و عارفان تاریخ ادبیات فارسی، شخصیتی است که نه تنها در ایران، بلکه در سراسر جهان شناخته شده و مورد ستایش قرار گرفته است.
این کتاب را پسرش سلطان ولد و یکی از شاگردان دیگرش براساس حکایات، داستان ها، روایات و تمثیل های مولانا در طول 30 سال، ثبت و ضبط کرده و به صورت کتاب در کنار هم قرار داده اند. بدون شک میتوان مثنوی معنوی را مهمترین و تاثیرگذارترین اثر مولانا نامید. در این مجموعه ارزشمند ۲۷ هزار بیت شعر در قالب ۶ دفتر به نظم در آمدهاند. در ستایش این اثر برجسته مولانا شاعران و اندیشمندان زیادی نقدهایی برجستهای نوشتهاند.
به گفته شهرام شیوا، یکی از دلایل محبوبیت مولانا این است که مولوی میتواند دنیای بسیار شخصی و عرفانی را به شکلی مستقیم و زیبا به زبان بیاورد. جهان مولانا نه منحصراً دنیای یک صوفی، هندو، یهودی و مسیحی، بلکه عالی ترین حالت یک انسان است، آن هم یک انسان کاملاً تکامل یافته. در همان سال ها، پدرش از سوی سلطان ترکان سلجوقی برای تدریس کتب دینی در پایتخت قونیه دعوت شد و مولانا نیز به عنوان دانشمند و معلم تربیت شد. مولانا پس از اعزام به حلب و دمشق برای پایان تحصیلات دینی، سمت پدر را بر عهده گرفت. محور اصلی حکایتهای فیه ما فیه، حول محور عرفان و دین میگذرد و در بخشهایی از آن آیات قرآن با تفاسیری ساده آمدهاند.
این گفتار پیش از دیدار مولانا با شمس در مجالس مختلف بیان شده است و پس از جدایی از شمس، مولانا تنها یک بار به اصرار صلاح الدین زرکوب به منبر رفت و سپس دست از خطابه و موعظه خوانی برداشت. از شور و اشتیاق مثنوی معنوی و دیوان شمس در این کتاب اثری نیست و این خود گواهی دیگر بر تاثیر عمیق شمس تبریزی بر مولانا جلال الدین دارد. مولانا در طول سالهای حیاتش سفرهای زیادی رفت و پس از غیبت شمس تبریزی، با بزرگان دیگری نیز مانند «برهان صلاح الدین» و «حسام الدین چلبی» معاشرت میکرد. صلاح الدین مردی زاهد، موقر و آرام بود و به همین جهت توانست جوشوخروش مولانا را در فراق شمس آرام کند؛ اما مولانا ۱۵ سال پایانی عمرش را در جوار حسام الدین چلبی گذراند که بار دیگر دریای آرام درون مولانا را طوفانی میکرد. همنشینی مولانا با صلاح الدین سبب خلق اثر برجسته مثنوی معنوی شد که از بزرگترین گنجینههای ادبیات عرفانی ایران و تصوف شمرده میشود.
شمس تبریزی با آموزههای عرفانی خود، مولانا را به جهانی جدید از عشق، معرفت و وحدت وجود وارد کرد. شمس تبریزی پس از آنکه مورد آزار و اذیت اطرافیان مولانا، بهویژه سلطان ولد، پسر بزرگ مولانا قرار گرفت، تصمیم گرفت قونیه را ترک کند. او به این نتیجه رسیده بود که همه آنچه را باید به مولوی یاد میداد، به او انتقال داده است و ماندن بیش از این او در قونیه بینتیجه است. شمس تبریزی پیش از آن از مولانا خواسته بود که اگر قونیه را ترک کرد، سراغی از او نگیرد. برخی بر این عقیدهاند که شمس توسط سلطان ولد، پسر بزرگ مولانا کشته شد.
حکایتهای مثنوی معنوی در کتب آموزشی آمدهاند که از معروفترین آنها میتوان به حکایت طوطی و بازرگان و داستان موسی و شبان اشاره کرد. مولانا تنها در مشرقزمین شناخته شده نیست و در همه جهان، طرفداران و علاقهمندان پر شوری دارد. اشعار مولانا به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند و بارها در دانشگاههای مختلف جهان به تفسیر این اشعار پرداخته شده است. چیزی که بیش از همه مرا مجذوب خود می کند حجم و تنوع بسیار زیاد آثار مولانا است. او میراثی خیره کننده از 3500 قصیده، 2000 رباعی و یک شعر حماسی چند جلدی را از خود به جای گذاشت.
ظاهر جسمانی و خصوصیّات فردی و خانوادگی وی کم و بیش شبیه سایر افراد انسانی است. امّا جوهر ذاتی و قدرت معنوی و خلاقیت خدادادی او گنجی است از مرحمت بیپایان کردگار که غیرقابل برآورد و غیر قابل شناسایی و دسترسی است. عالمی، محمدعَلَم، کتابشناسی توصیفی مولانا (شامل جدیدترین تحقیقات و قدیمیترین کتابهای مولوی پژوهی)، قم، انتشارات دانشگاه قم، 1392ش. بیان ماجرای ازدواج شمس با کیمیا و پیامدهای سوء آن که طبق این تحقیق، سرانجام به احتمال بسیار، موجب واقعه قتل و ناپدید شدن شمس گردید، از بخشهای دیگر این اثر است. این اثر به نثر است و شامل نامه ها و نوشته های مولانا برای معاصرین خود می باشد.
درباره درگذشت شمس تبریزی روایتهای مختلفی وجود دارد؛ برخی بر این باورند که پس از آزارهای فراوانی که سلطان ولد، پسر بزرگ مولانا، به وی رساند شمس قونیه را ترک کرد و کسی از او نشانی نیافت. برخی دیگر میگویند سلطان ولد شمس را کشت؛ عدهای نیز بر این باورند شمس از نظرها ناپدید شد و گروه آخر هم عقیده دارند که شمس بهصورت ناشناس به خوی رفته و همان جا به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، تاریخ فوت شمس را سال ۶۴۵ هجری قمری میدانند. عبدالحمید ضیایی که آثار متعددی در زمین ادبیات، عرفان و فلسفه دارد، در کتاب «من آن توام! »، داستان متفاوتی از دیدار مولانا و شمس تبریزی به مخاطب ارائه میکند. این اثر پژوهشی و عاشقانه براساس مقالات شمس و به نثری زیبا، خوشخوان و متمایل به شعر نوشته شده است.
ثبت ديدگاه